به گزارش مجله خبری نگار،صحبتهای او همیشه در حالتی غیرعادی گفته میشد و وقتی او به حالت هوشیاری برمی گشت. هیچ کدام از آنها را به یاد نمیآورد. ادگار کیسی ادعا میکرد که طی این فرایند غیرعادی، ذهن او به چیزی که کارل گوستاو یونگ آن را «خودآگاه جمعی بشر» مینامید، متصل میشد تا به خاطرات دقیقی از گذشته در آتلانتیس دست پیدا کند.
اما کمتر کسی پیدا میشود که به ادعاهای کیسی درباره تمدنی قدیمیتر از آتلانتیس توجه کند. این تمدن با نام «مو» یا «لموریا» زمانی امپراتوری عظیمی در اقیانوس آرام بود و در گذشتههای ناشناخته زمین، بر بخش عظیمی از این سیاره حکومت میکرد.
کیسی در مورد این تمدن صحبتهای زیادی کرده بود. برای مثال او توضیح میداد که «ساحل آندی یا ساحل اقیانوس آرام در آمریکای جنوبی پیش از توفان نوح (ع)، قسمت عظیمی از شرق لموریا را تشکیل میدادند.» او نزدیک به ۷۰ سال پیش این صحبتها را مطرح کرد؛ یعنی زمانی که اقیانوس شناسان اطلاعات زیادی در مورد کف اقیانوس آرام نداشتند؛ ولی تازه مجمع الجزایری را کشف کرده بودند که زمانی متصل به ساحل پرو بود زمین خشک محسوب میشد تا این که در کمتر از ۱۰ هزار سال پیش به زیر آب فرو رفت. این منطقه که امروزه به نام «Nazca Rise» شناخته میشود، با توصیفات کیسی از بخشی از لموریا مطابقت کامل دارد.
در مارس ۱۹۹۵/ اسفند ۱۳۷۳، عدهای از غواصان ژاپنی شروع به کشف بقایای شهری کردند که بلوارهایی سنگفرش شده، طاقهای سنگی، میدانهای وسیع و راه پلههای عظیمی داشته و در عمق ۶ تا ۳۰ متری در آبهای سواحل اوکیناوا قرار داشت.
عکسها و نقشه برداری از این خرابه ها، اولین مدرکی بود که گفتههای کیسی را در مورد تمدنی گمشده در زمان تأیید میکرد. این کشف به همراه خوانشهای کیسی نشان میدهند که لموریا، شبکهای از مجمع الجزایر بوده که از سواحل آمریکای مرکزی تا ژاپن یعنی جایی که غواصان شهر غرق شده را کشف کردند، گسترده شده بود. با اینکه نه آتلانتیس و نه لموریا از نظر زمین شناسی، قاره نبودند؛ اما از نظر تأثیری که در فرهنگها و تمدنهای دیگر داشتند، میتوانستند به معنای واقعی کارکرد یک قاره را داشته باشند.
این تمدن باستانی با دو نام «مو» و «لموریا» شناخته میشود. این دو نام به یک معنا در انواع متون مختلف برای این تمدن مورد استفاده قرار گرفته است. کسانی که بعد از نابودی مو به سرزمینهای دیگر پناه برده بودند، از تمدنشان برای آیندگان سر نخهایی را در داستانهای خود باقی گذاشته اند. در این داستانها ماجرای فرار آنها از مو به نزدیکترین خشکیهای اطراف آورده شده است. کیسی توضیح داده بود که اهالی لموریا از نژادی با پوست قهوهای رنگ بودند که در تعداد بسیار زیاد به پرو مهاجرت کردند.
جیمز چرچ وارد در دهه ۱۹۲۰، با مجموعه کتاب هایش نام این مردمان را بر سر زبانها انداخت. او در این کتابها در مورد اشراف لموریا که تحت حاکمیت نژادی سفید بودند، صحبت به میان آورده بود.
افسانههای پلی نزیایی نیز از نژادی سفیدپوست با موهای زیبا میگویند که از نظر فرهنگی در اوج رشد و شکوفایی به سر میبردند. این نژاد پس از این که سرزمینشان به زیر آب فرو رفت، به سرزمینهای اطراف پناه برده و در آنجا ساکن شده بودند. همین طور، یکی از نژادهای بومیان آمریکا به نام «چوماش» که در کالیفرنیا زندگی میکردند، در داستانها و افسانههای خود، صحبت از سفیدپوستانی میکنند که از یک جزیره غرق شده آمده بودند. آنها حتی نام یکی از جزیرههای نزدیک به ساحل این منطقه را به احترام آنها «لیمو» گذاشته بودند.
در توصیفات مو آمده که نژادی سیاه پوست نیز در لموریا زندگی میکردند که نوادگانشان به جزایر میکرونزی مهاجرت کردند و امروزه آنها با نام «نگریتوها» میشناسیم.
بسیاری دیگر از ساکنان لموریا به آمریکا پناهنده شدند که آثار آنها را میتوان در تمدن اولمکها مشاهده کرد. (در شماره ۷۹ به آثار باقیمانده از اولمکها و غیرعادی بودن آنها در بافت آمریکای جنوبی پرداختیم). به نظر میرسد این نژاد قهوهای پوست که ادگار کیسی از آن صحبت میکند اکثریت جمعیت لموریا را شامل میشده است.
با این که در طول تاریخ، تأثیرات زیادی از طرف تمدنهای آسیایی و هند بر فرهنگ و زندگی پلی نزیاییهای مدرن گذاشته شده، با این حال، آنها نوادگان این نژاد قهوهای پوست لموریایی هستند. جالب این که کتابهای چرچ وارد که چندین دهه پیش از انتشار گتههای کیسی چاپ شده بودند، هم به این نکته اشاره میکنند که نژاد غالب در لموریا، نژادی با پوست قهوهای رنگ است.
کیسی در جواب سؤالی درباره ظاهر پوسته زمین در زمان اوج تمدن آتلانتیس این طور پاسخ داده بود: «بعد سرزمین دیگری بود و بعد، در جنوب اقیانوس آرام، سرزمین لموریا شورع به ناپدید شدن کرد. حتی پیش از آتلانتیس؛، زیرا تغییرات در بخش دیگری از این دوره رخ داده اند یا آن گونه است که ۱۰۷۰۰ سال نوری یا سال زمینی یا وضعیت کنونی آنها، آن طور که آمیلیوس یا آدام گفته بود.»
در این جملات که بخش آخرش نیاز به مطالعه بیشتری دارد، کیسی ظاهراً به تقویمی خورشیدی اشاره میکند. اما به نظر نمیرسد که منظور او عملاً ۱۰۷۰۰سال پیش باشد.
اگر زمان نابودی لموریا را ۸۷۰۰ پیش از میلاد در نظر بگیریم، باید تمدنی وجود داشته باشد که پیش از آن به اوج رشد خود رسیده باشد. اما هنوز هیچ اثر باستان شناسی یافت نشده که نشان دهنده درست بودن این نظریه باشد.
در حقیقت تا ۵۲۰۰ سال بعد، هیچ مرکز آیینی در پرو برپا نشده بود. این دوره، همزمان با شروع پیشرفت چین و تایلند و ایجاد اولین بارقههای رشد این تمدنها بوده است. اگر درک باستان شناسان از آسیا و آمریکای هزاره ۹ پیش از میلاد درست باشد، در این صورت یا صحبتهای کیسی اشتباه هستند یا این که ما آنها را درست متوجه نشده ایم. برای درک اینکه ۱۰۷۰۰سال حقیقتاً چیست، باید این را بدانیم که اطلاعات ما از این دوره در تاریخ، آن قدرها هم دقیق و مشخص نیست. از نظر زمین شناسی، نظریه کیسی میتواند درست باشد؛ چون براساس یافتههای علمی در پایان آخرین عصر یخبندان، سطح آب دریاها ناگهان بالا آمده بود. این میتواند دلیلی برای زیر آب رفتن شهرهایی مثل آنچه در اوکیناوا کشف شده باشد.
به این ترتیب، اشاره کیسی به «شروع به نابودی» لموریا هم میتواند درست باشد؛ زیرا فرایند به زیر آب رفتن لموریا میتوانست حدود هزار سال به طول انجامیده باشد. درواقع آثار به زیر آب رفتن تدریجی را در شهر غرق شده در اوکیناوا میتوان به وضوح دید؛ یعنی نشانهای از به زیر آب رفتن سریع یا فاجعه آمیز در این شهر دیده نمیشود.
به این ترتیب، اگر صحبتهای کیسی در مورد لموریا را با توجه به یافتههای باستان شناسی بپذیریم، میتوانیم این گونه نیز نتیجه گیری کنیم که احتمالاً لموریا یکی از اولین تمدنهای موجود در این سیاره بوده است. کیسی توضیح میدهد که لمورینها برخلاف مردمان آتلانتیس، خشونت طلب و به دنبال امپراتوری بزرگی نبودند. این روش زندگی ریشه در فرهنگ آنان داشت.
در نوشتههای چرچ وارد، آمده که مو قارهای در اقیانوس آرام بود. در زمان این تمدن، چهار فاجعه بزرگ رخ داده بود. اولین آنها تقریباً ۸۰۰ هزار سال پیش در دوره میوسن بود و دومین فاجعه هم حدود ۲۰۰ هزار سال پیش و سومین فاجعه هم که از همه مخربتر بود، ۸۰ هزار سال پیش رخ داده بود. چهارمین فاجعه هم طبق گفتههای چرچ وارد، ۱۲ هزار سال پیش میلیونها نفر از لمورینها را با خود به درون «گرداب آب و آتش» فرو برد. اما اگر بخواهیم این ادعاها را بررسی کنیم، میبینیم که تاریخهای او حتی شگفت انگیزتر و غیرقابل باورتر از کیسی هستند. منبع او در این ادعاها مدارک یافت شده در معابد سرخ پوستان بوده است. اما تفسیر متون اولیه همیشه با اشکالاتی مواجه بوده است، زیرا درک مفسران از اصول زبانی یا فرهنگی آن چنان بالا نبوده. به این ترتیب ممکن است درک سرخ پوستان از زمان با آنچه امروزه میشناسیم، متفاوت بوده باشد. به همین دلیل اگر باور کنیم که مو ۱۲ هزار سال پیش نابود شده باشد؛ بنابراین لمورینها در زمان آخرین عصر یخبندان زندگی میکردند و میدانیم که در آن زمان، اوضاع آب و هوایی آن گونه که او میگوید نبوده است.
افلاطون فیلسوف برجسته یونانی هم درباره آتلانتیس نظراتی دارد. او تاریخ نابودی آتلانتیس را ۱۱۵۰۰ سال پیش ذکر کرده که تنها ۵۰۰ سال بعد از تاریخ ذکر شده توسط چرچ وارد است. اما امروزه بسیاری معتقدند که سال موردنظر افلاطون، قمری بوده است. در این صورت، زمان نابودی آتلانتیس چیزی حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد خواهد بود؛ یعنی در اواخر عصر مفرغ اروپا. در همین عصر است که شاهد تغییرات عظیم زمین شناسی در زمین هستیم. کیسی معتقد بود که لموریا پیش از آتلانتیس وجود داشته است. براساس گفتههای کیسی، نابودی لموریا بر آمریکای جنوبی اثراتی داشته است. در شمال تروخیو در شمال پرو، خرابههای شهری پیش از اینکایی به نام «چان چان» وجود دارد. در این خرابه ها، نقاشیهای بسیاری وجود دارد که شهری غرق شده را نشان میدهد که ماهیها بر فراز آن در حال شنا کردن هستند. به این ترتیب، تمامی مدارک نشان دهنده این هستند که لموریایی که کیسی آن را توصیف میکند، حقیقتاً وجود داشته و یکی از قدیمیترین تمدنهای این سیاره به شمار میرود.
منبع:اینفو